چرا مجبور شدیم از فقدان مریم میرزاخانی متاسف بشویم؟
چرا مجبور شدیم از فقدان مریم میرزاخانی متاسف بشویم؟
به قلم:سامان سلامیان
نویسنده کتاب “توسعه علمی ایران” دکتر رضا منصوری فیزیکدان برجسته و استاد دانشگاه٬ صنعتی شریف٬ هستند. ایشان اقتصاددان نیستند ولی ذهن پرسشگری داشته و دارند. یکی از پرسشهایش این است که «چرا راحتتر است که یک وسیله یا ابزار گرانقیمت علمی خریدار شود بدون آنکه بپرسیم آیا برایش تکنسینی داریم؟»
امروز با خواندن سخنرانی معقول و منطقی دکتر منصوری در مراسم بزرگداشت استاد مریم #میرزاخانی دیدم آن ذهن پرسشگر و مشاهده گر هنوز فعال است. ذهنی که می بیند ما مجبور شدیم بزرگی یک ریاضیدان برجسته را تایید کنیم «چون دیگران به بزرگی او چنان واقف شدند که دیگر نمیشد آن را کتمان کرد». این فرازهایی از سخنان اوست: مریم میرزا خانی در ایران متولد شد، در ایران آموزش خوب دید، در امریکا ریاضیدانی برجسته شد، درامریکا زندگی کرد اما ایرانی ماند و هیچگاه به ایران و به فرهنگ اجدادی خودش پشت نکرد. او ریشه در ایران داشت و این ریشه را حفظ کرد؛ اما آیا ما این ریشه را قدر میدانیم؟ ما معنی آزاد اندیشی را از دست دادهایم و نخبگی علمی را در قید اخلاق میفهمیم. ما مریم میرزاخانی را در قید هنجارهای ظاهری میبینیم. او اگر در ایران مانده بود بیشک در استخدام دانشگاهی مشکل پیدا میکرد؛ نه میتوانستیم از او ریاضیدانی جهانی تربیت کنیم و نه او را به کار میگرفتیم.
ما از سر ناچاری به بزرگداشت او پرداختیم، چون دیگران به بزرگی او چنان واقف شدند که دیگر نمیشد آن را کتمان کرد؛ ما اسباب متعبد شدن را فراهم کردهایم اما برای تهیه اسباب رشد خلاقیت در کشور کوچکترین گام را برداشتهایم. این دیگران هستند که راه شکوفایی جوانان ما و همین اسباب بزرگی را فراهم میکنند. اسباب بزرگی مریم میرزاخانی را هم دیگران فراهم کردند و او بزرگ شد. ما او و مشابه او را بزرگ نمیخواهیم. ما او و مشابه او را در قید ظواهری میخواهیم که یک قرائت خاص از مذهب میخواهد، همان گونه که صفویه ملاصدرا را بزرگ نمیپنداشتند و نمیخواستند. نهادهای علمی کشور محل خردگرایی نیست، اگر شیخ الاسلامهای صفوی، ملاصدرا و اردستانی را که گام در آزاد اندیشی نهاده بودند تحمل نکردند و تبعید کردند ما هم همه ساله مریمهای بسیاری را تحمل نمیکنیم و آنها هم مهاجرت میکنند.
مریم میرزاخانی نشان داد شکوفایی ما ایرانیان ممکن است. میرزاخانی در زندگی خود نشان داد زن ایرانی میتواند قبل از هر چیز انسان باشد. بخشی از جامعه فرهنگی ما متأسفانه زن را اول زن میبیند بعد انسان؛ در نتیجه زنان ما هم مرد را اول مرد میبینند و بعد انسان. توجه به خرد و خلاقیت به ما خواهد آموخت که مرد و زن ما اول انسان باشند نه مرد و نه زن. مگر از قرآن نیاموختهایم که کلمه، یعنی فکر است که انسان را از ملائک متمایز میکند. نخواهیم که انسان در حد ملائک سقوط کند. بکوشیم انسان ایرانی انسان باشد، چه زن چه مرد، بیندیشد مستقل از جنسیت.
استاد مریم میرزاخانی نقطهعطفی در تاریخ ایران خواهد شد. او با بزرگی خود توانست نشان بدهد نظام علمی ما معیوب است. زن بودن او به ما نشان داد که در تعریف انسان، و نیازهای او به شکوفایی و خلاقیت، اشتباه میکنیم. از جامعه مطلوب انتظار میرود محیط را برای انسانها آرامش بخش کند. آرامش که اولین نیاز انسان است باید حس بشود و آرامش را نمیتوان به بیانیهها و بخشنامهها فروکاهید.